روزی

[ برچسب:عکس های زیبا +متن, ] [ ] [ Lovesick ]
[ ]

عکس عاشقانه

[ برچسب:عکس های زیبا +متن, ] [ ] [ Lovesick ]
[ ]

مسیر

[ برچسب:متن عاشقانه+عکس, ] [ ] [ Lovesick ]
[ ]

تو

تو مرا میفهمی...

 

من تو را میخواهم...

 

و همین ساده ترین قصه یک زمان...

 

است تو مرا میخوانی...

 

من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم...

 

و تو هم میدانی تا ابد در دلم میمانی ...!

 

[ برچسب:متن عاشقانه+عکس, ] [ ] [ Lovesick ]
[ ]

کلید علاقه

دلگیر نباش...

 

 تقصیر از خودت بود..

 

دست کلید علاقه که گم شد...!

 

باید عوض میکردی قفل  تمام آرزوهایت را...

 

[ ]

نه نرو

نه نرو...

 

صبر کن...

 

قرارمان این نبود...؟!

 

باید سکه بیاندازیم...!

 

اگر شیر آمد تردید نکن که دوستت دارم...!

 

اگر خط آمد مطمئن باش دوستت دارم...

 

صبر کن سکه بیاندازیم

 

اگر دوستت نداشتم آن وقت برو ...

[ برچسب:جملات کوتاه عاشقانه, ] [ ] [ Lovesick ]
[ ]

زیباترین ها

زیباترین غروب:غروب عاشقان

 

زیباترین سنگ :دل یار

 

زیباترین مایع:اشک

 

زیباترین ناله:آه

 

زیباترین دف:قلب تو

 

زیباترین کلام:دوستت دارم ...

[ برچسب:جملات کوتاه عاشقانه, ] [ ] [ Lovesick ]
[ ]

وقتی تنهاییم

وقتی تنهاییم دنبال یک دوست میگردیم

 

وقتی پیدا کردیم دنبال عیب هایش میگردیم

 

وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هایش میگردیم

 

و باز تنهاییم ....!

[ ]

به نام

به نام کسی که یادش در بهار من،

 

نامش در اندیشه من،

 

عشقش در قلب من،

 

کلامش در دفتر من ،

 

دیدارش در آرزوی من است ...!

[ ]

میخواهمت

لحظه لحظه، دم به دم

 

ساعت به ساعت ،

 

گر خوشم یا نا خوشم ،

 

در هر دو حالت خواهمت ،

 

گر زبانم را به جرم خواستنت بیرون کشند

 

در آن زمان ای یارا

 

من با اشاره خواهمت ...!

[ ]

از نوشته هایم

از نوشته هایم ساده نگذر

 

به یاد داشته باش

 

این "دل نوشته ها" را

 

یک "دل "نوشته ...

[ ]

لحظه خداحافظی...!

لحظه گنگ و خفقان آوری است لحظه جدایی...!!!

وقتی که واژه خداحافظی چونان بغض گلویت را می فشارد

و زبانت  را یارای گفتن آن نیست .

زمانی که ایستگاه قطار را ترک میگفتی لحظه ها با نوک پنجه 

میگذشتند،هیچ صدایی در گوشم نواخته نمی شد

تنها شبح تو را می دیدم ،که چمدانت را بر میداشت و سوار قطار

می شد تو میرفتی ،برای همیشه و زمان از حرکت باز می ماند!!!

تلاش کردی تا پنجره کوپه ات راباز کنی اما خیلی زود خسته شدی

آرام نشستی و از پشت شیشه در چشمان من خیره نگاه میکردی.

لبانت جنبید ،شاید سخنی هم گفتی اما هنوز در خاطرم هست

طرح آن لبخند کمرنگ تو و سایه اندوهی که بر چشمان مضطربت افتاده بود.

قطار خسته به راه افتاد و رفتن تو صدایی بیش از فرو افتادن یک برگ ایجاد نکرد

واژه های گنگ و مبهم ،مانند واگنهای بی انتها ی قطار  در ذهنم میگذشتند

و آونگ این پرسش،مدام در سرم در رفت و آمد بود که چرا نتونستم!!!

چرا نتونستم بگویم :بمان..!!!

 حالا من مانده ام ایستگاه متروک و هنوز واژه خداحافظی بر لبانم خشکیده است...

نرو ...!!!!

 

 

 

[ برچسب:, ] [ ] [ Lovesick ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

دریافت کد پیج رنک گوگل